سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :3
کل بازدید :8546
تعداد کل یاداشته ها : 7
103/2/10
4:20 ع

موسیقی

گفتم که دلبر ما عشوه گر و لونده

گفتا برای قلبت اینگونه چاله کنده

گفتم که یار ما را لوس آفریدی یا رب

گفتا گناه مادر بر ما نبندی بنده

گفتم که دم به دم او اخلاق تازه دارد

گفتا تحملش کن بگذر به ناز خنده

گفتم که با غرورش آخر چه سازد این دل

گفتا بگو تکبر در وی بود کشنده 

گفتم بگیرم او را در زندگی شریکم 

گفتا دلت چه خواهد این قصه ها چرنده

گفتم که دل سپردم از کودکی به عشقش 

گفتا دگر چه خواهی بپر که مثل قنده 

گفتم که ترسم آخر با دیگری نشیند

گفتا تو را چو خواهد دل بر کسی نبنده

گفتم که دیگری هم دارد نظر به رویش

گفتا برو به سویش آخر تویی برنده

گفتم که جز غم دل چیزی ندارم آخر 

گفتا که در زمستان ما دان دهیم پرنده


  
  

آره گوش کردم و گریه......هنوز باور ندارم رفتنتو

میدونی ارزش نداره غرورم رو بیشتر از این خورد کنم...

زنگ زدی و بهم گفتی درست کنم اونی رو که خراب کردم..

تو میدونی و من میدونم و خدا که قصدی نداشتم...

تو بهتر از هرکسی منو میشناسی میدونی برای بار هزارم به خاطر تو و دل تو ازش عذرخاهی کردم

خوشبخت باشی.....

خوشبخت باشی.....

خوشبخت باشی.....

ولی یادت نره خاطره هایی رو که با هم داشتیم...

روزایی که تنها بودی و تنها بودم....

شبایی که برام گریه میکردی و من پابه پای تو گریه میکردم.....

چقدر درد دل داشتی و چقدر دلت از زمین و زمان پر بود...

تو پاکترین انسان روی زمینی گل من...

تو بهترینی................................

به خدا هیچ کس دل پاک تو رو به اندازهءمن نمی شناسه...

قدر دل پاک و مهربون و صادقت رو بدون....

کاش همیشه دلت شاد باشه.....

دوستت دارم به اندازهء خدا...........

آره حتی اگه کفر باشه بازم میگم من دوستت دارم به اندازهء خود خدا...گل تقدیم شما


  
  

خدایا دارم دیوونه میشم...................................
 
خدایا خسته ام....
 
کم آوردم......
 
دلم واسه آرامش لک زده خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 
خسته ام خستهء خسته
 
احساس می کنم دیگه توان ندارم برای زندگی
 
حوصله ندارم چرا زندگی من درست نمیشه خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
آخه چقدر باید امتحان پس بدم تو رو به نام مقدس خودت منو نجات بده
 
دیگه بسمه خسته ام خدا خیلی خسته ام
 
خدا آرامش میخوام آرامش................................


  
  

نمیدونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو 

نمیدونم چرا قسمت میکنم روزای خوب زندگیمو 

چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن  

  وسط قصه میشه سربسسر من میزارن  

 تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میزارن 

میتونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم 

میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم  

تا با یه نیش زبون بترکه و خراب بشه 

تابیان جمعش کنن حباب دل سراب بشه 

میتونم بازی کنم با عشق و احساس کسی 

میتونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم 

میتونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم 

ولی با اینهمه حرفا باز منم مثل اونام 

یه درغگو میشمو همیشه ورد زبونام 

یه نفر پیدا بشه به من بگه چکار کنم 

با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم 

من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره  

توی دنیا اصلا عشق واقعی  وجود داره


  
  

دیدی ازم دل کند اون که دوسش دارم

اون که یه عمری بود غصه ش رو میخوردم

دیدی چه راحت گفت من تو دلش مردم

ای دل غم دیدم دیدی چه بی رحمه

معنی احساسو دیدی نمیفهمه

رفتو شدم تنها اما خوب میدونم

نیست اون تنها

من دیگه از امشب هر شب مهمونی دارم با غمها

آخ که چقدر تنهام سرده چقدر دستام

سر شده صبر من، دست اونو میخوام

ای دل غم دیدم دیدی چه بی رحمه

معنی احساسو دیدی نمیفهمه


  
  

♥باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

         این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم♥♥


  
  

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

 بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟  گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت:

♥ ( مرگگل تقدیم شما)♥